روزی در دفتر، خبر «شکست» پیچید. هرکسی دربارهی این شکست چیزی میگفت.
همکار اول مبهم گفت: «شکست خوردیم.»
همکار دوم کمی واضحتر: «شکست خوردیم، چون در تعداد مشتریان افزایش نداشتیم.»
همکار سوم دقیقتر شد: «باید ۱۰٪ افزایش مشتری میداشتیم که نداشتیم. این یعنی شکست خوردیم.»
اما همکار چهارم با وضوح کامل گفت: «باید تا ۳۱اُم ماه جاری ۱۰٪ افزایش مشتری میداشتیم. حالا تاریخ ۲۹ است و فقط ۶٪ افزایش داریم. ۴٪ عقب استیم؛ این یعنی شکست خوردیم!»
جواب آخر، مثل یک نور روشن بود.
او دقیقاً میدانست هدف چیست، چقدر پیش رفتهایم و چقدر فاصله داریم.
این یعنی او یک شاخص کلیدی عملکرد «KPI» داشت: یک معیار روشن و قابل اندازهگیری که مسیر را نشان میدهد.
تفاوت بین یک شکست مبهم و یک شکست قابل مدیریت، همین «KPI» است.
دیدگاهتان را بنویسید