مدیر دیپارتمنت مارکتینگ وارد شد.
قدمهایش هدفمند بود و نگاهش نشان میداد که حرف مهمی برای گفتن دارد.
او مستقیم رفت سرِ اصل مطلب: «پلان مارکتینگ خود را قسمی تنظیم کنید که تعداد مشتریان در روزهای دوشنبه افزایش یابد.»
یکی از کارکنان، با همان کنجکاوی همیشگی در چشمانش، پرسید: «چرا دقیقاً روزهای دوشنبه، مدیر صیب؟» این سوالی بود که شاید در ذهن دیگران هم شکل گرفته بود.
مدیر با حوصله و وضوح پاسخ داد: «تعداد مشتریان در روزهای دوشنبه به شکل محسوسی پایین است.»
او مکثی کرد و ادامه داد: «در نتیجه، بسیاری از پرسونل ما در آن روزها بیکار میمانند و این به معنی ضایع شدن منابع ماست.»
مدیر نگاهی به چهرههای کنجکاو انداخت و افزود: «این تصمیمی خودسرانه نیست، بلکه دشبورد دیتای مراجعین ما این حقیقت را به خوبی نشان میدهد – نه فقط در این هفته، بلکه این روند در چندین هفته متوالی مشهود بوده است.»
این جمله آخر، وزن خاصی به حرفهای مدیر میداد و نشان میداد که پشت این تصمیم، منطق و شواهد قوی نهفته است.
وقتی که پروسهی تصمیمگیری با اعداد و شواهد حمایت میشود، به آن میگویند: «تصمیمگیری دیتامحور».